یه سیب

یه سیب

ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..
یه سیب

یه سیب

ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..

من در چند متری اتاقم محبوسم..

آسمان هر رنگی میتواند باشد !!



وقتی خیابانها حناق میگیرند و مقصد قهر میکند

.

.

.


تلفنم را بر میدارم


شماره ات را تند میگیرم


 چیزی عوض نمی شود


برای حرف هایی که به مرز لال شدن رسیده اند ..

.

.

.

.

حالا تصمیمم را عوض میکنم..


تو همان خانه پدریت (بتمرگ) بمان 


و من بر میگردم به (چند قرن پیش) کودکیم 


هنوز تو را ندیده بودم و به مرگ فکر نمیکردم..

.

.

.

.

پشت پلکهایم هنوز گُمَت نکرده بودم ...


 تمرکزم به هم میخورد..


و خاطرات چسبیده در گلو را بالا می آورم..


نظرات 21 + ارسال نظر
سلام 10 آذر 1392 ساعت 11:50

شعرت چای خستگی های روزانه است.

مرسی علی جان

یکی مثل خودت 10 آذر 1392 ساعت 11:59

این شعرت از نظر روایی زیباست
نقد شعرات بمونه برا بعد
باید به اندازه شعر زیبا اخلاق زیبا داشت
بی غرور و...
باز میام سری بهت میزنم
موفق باشی

جلال 10 آذر 1392 ساعت 23:24 http://www.sohaso.blogfa.com/

بر میگردد به خیلی پیشترها.به قبل از هر آفرینشی.حتا پیش از هر طرحی برای هر آفرینشی.بر میگردد به پیش از هر عرضه ی عشقی.بر میگردد به خود خداوند.به خودم.به خودت....این سهم من بوده همه اما سهم تو بر میگردد به داغی بوسه ای ناگهان. به16 رقم شارژی ساده.به قهقهه ای مصنوعی......بین ما محبت بیخودی به بازیست......

راز 11 آذر 1392 ساعت 01:26 http://ramitis.blogfa.com

علی آقای گل یکدنیا سپاس ازینکه میاین اونورا سر میزنین.... اینروزا چایی مون سرد شده میبخشید دیگه....

خیلی زود برمیگردم و افتخار خوندن پستاتو پیدا میکنم.

یاد میدارمت.

amir mohamad 13 آذر 1392 ساعت 22:14

in ghalam ro bayad tala gereft bi vaghfe

mohamad asadolahi 13 آذر 1392 ساعت 22:17

ghalameto mibopsam daasham khyli goli aali bod

[ بدون نام ] 28 آذر 1392 ساعت 17:02

تو همان خانه پدریت (بتمرگ) بمان ...
کاش بگین که منظورتون کیه؟؟؟؟؟؟؟؟و برای کی این شعرا رو مینویسین.

موافقم با این نظر که باید به اندازه شعر زیبا اخلاق زیبا داشت...

شهرام...الفت 28 آذر 1392 ساعت 20:17

و من بر میگردم به (چند قرن پیش) به کودکیم که هنوز تو را ندیده بودم و به مرگ فکر م می اندیشیدم

محمد اسدالهی 1 دی 1392 ساعت 12:09

واقعا زیبا بود عالیییی

[ بدون نام ] 11 دی 1392 ساعت 13:25

اگه ادامه دار می شد خیلی قشنگ تر میشد.البته نظر منه

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد