یه سیب

یه سیب

ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..
یه سیب

یه سیب

ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..

عـطـر سیـبـــ

عطر سیب مدهوشم می کند
چشم هایم را میبندم

.

.

.


یادم می آید روزهای کهنه ی بودنم
بیابان بود و تنهایی !!

و من در حجم نبودنها، آزرده ی نبودن کسی بودم
یادم می آید
خسته از روزها
در هُرم داغ بی حوصلگی خویش نگاهم به آسمان بود
رویا می بافتم
لحظه ای به گمانم که خدا مرا خواند واجابت کرد..
خوابم یا بیدار ؟؟!!


درمیان خیل عظیم آدمها

نگاهم به چشمهای تو افتاد
تلالو نگاهت برقی انداخت دربیکران خواهشم
رعدی زد وباران گرفت

آری

باران شدم وباریدم

دشتی شُد پرازشقایق، تمام حجم بیابان بودنم

وگلبرگ تمام شقایقهاعاشق بودند وسپاس میگفتند مهربانی خدارا
رعد نگاه  آسمان، چشم هایت را
نسیمی وزیدن گرفت ..
که برگهای دفتر تنهایی ام را ورق زد و در دست باد سپرد

کسی آمد از پشت پرچینهای دور مرا به خود خواند و به خود محتاجم کرد 


گرفتارم...‎!‎
گرفتار کلامش که سمفونی آرامش زندگی است
چیزی نگوید طوفان می شوم


گرفتارم...‎!‎

گرفتار نقاشی سیمای دل انگیزش

نگاهش که میکنم درمیان خطوط زیبای چهره اش چیزی نیست جز مهربانی و جذبه عشق

عطر دل انگیزی حالم را خوب میکند
چشم هایم را که باز میکنم

سیب سرخی درآن سوی دشت مرا به خود میخواند

سهم من از تمام بودنم دردنیا..

سیب سرخی است
که مدهوشم می کند و دچار

.

.

.

.


چشم هایم را میبندم..


نظرات 8 + ارسال نظر
سیب 27 آذر 1393 ساعت 22:40

آسمان بارانیست...
همگی میگذرند چتر بدست
تا نبارد باران بر سر وصورتشان
اما من...
نگاهم به آسمان ...تنها به تو می اندیشم...
به تو ای باران

غزل + اینا 29 آذر 1393 ساعت 16:22

دستانم برای رسیدن به شکوفه های سیب کوتاه است...

عطرِ سیب هایِ نیامده مستم میکند...

دستان را دراز میکنم ، بادها میوزند ، سیب ها میرسند...

*******************************************
عجب عطر سیبی میاد اینجا سیبِ عزیز...

برقرار باشی

م.نهان 1 دی 1393 ساعت 20:44

درود.

حس زیبایی دارد شعرتان.

مانا باشی شاعر.

سمانه 4 دی 1393 ساعت 19:57

تصویر خوبی بود
کار طوری بسته شد که نمیشه چیزی گفت

شاد باشید*

m_m 10 دی 1393 ساعت 18:13

گرفتارم...‎!‎

علی 12 دی 1393 ساعت 13:31

سلام چیزی که نگرم داشت دید فوق العاده این شعر به زن است.بنظرم تمسخری بود بر اندیشه های مردسالارانه و پایان آن که تداعی گر حس عمیق هبوط است.البته هبوطی دیگر.
لذت بردم.

تنهایی آدما به عمق یک دریاست...ولی برای پر کردنش,یک لیوان محبت کافیست[گل]

kermanshahan20.blogfa.com (وبلاگ دیدنیهای کرمانشاهان)

kermanshah29.blogfa.com (وبلاگ کرمانشـاه پایتخت گردشگری وتاریخ وتمـدن)

kermanshah39.blogfa.com (وبلاگ اخبار کلانشهر کرمانشـاه)

احسان احسانی 27 خرداد 1394 ساعت 15:13

ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود ... یک شهــــــــــــر تا به من برسی عاشقت شده است... علی جان بازهم درود و سلام بر تو و رخشان نوشته هات برقرار باشی عزیز

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد