ورق بزن مـــــرا،
سطر به سطر
از بَرم کُـــن
این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..
باهمین دوست ت دارم خواهم مرد.
می روی
و "دستهایت" که ادامه هیچ حرفی نبود
رد "گلوله ای" می شود
که مغزم را روی دیوار به" قاب "می گیرد...
با دستـــــ هایتــــــ حــرف بزن!!
وقتی لبهایتــــــــــــ درگیر بوسیدنند ...
+بوسه بر درج عقیق تو حلال است مرا
که به افسوس و جفا مهر وفا نشکستم