یه سیب

یه سیب

ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..
یه سیب

یه سیب

ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..

تکلیف



تکلــــیف من با شمع های روی کیکــ


روشـن نیستــــ


تولد مـن


مرگــی دوباره استـــــ..




قاتل


"مــن"


جنازه ایست بر دوشَم !


که هرثانیه مرگ درآن مرور می شود.



و تو قاتلی که گریخته ..



از بَرم کُـــن

ورق بزن مـــــرا،


سطر به سطر


از بَرم کُـــن


این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..




باهمین دوست ت دارم خواهم مرد.

رد پا

طعـــم هیچ برگشتنی را نمــی دهد...



رد پایـی که تا انتــهای این جـاده "تلخ" استــــــ ...



قاب

گره از روسریت باز میکند


آفتاب


....


و من این شعر را قاب می گیرم...

رد گلوله

می روی


و "دستهایت" که ادامه هیچ حرفی نبود


رد "گلوله ای" می شود


که مغزم را روی دیوار به" قاب "می گیرد...




فرها

فرهاد " کوه " میکَند !


من " جان "

نیاز

با دستـــــ هایتــــــ حــرف بزن!!


وقتی لبهایتــــــــــــ درگیر بوسیدنند ...


+بوسه بر درج عقیق تو حلال است مرا
که به افسوس و جفا مهر وفا نشکستم