یه سیب

یه سیب

ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..
یه سیب

یه سیب

ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..

"من چرا هنوز برای او می میرم "


در جـایی از تـاریـخ جـا گـذاشـته ام 

حافـظـه ام را !!

شاید بـرسد به عصـر یخبنـدان 

یـا شـاید در کـافه ای 

حـوالی یـک شهـر ...

چـه فـرق میکند 

وقتی لحـظه ای خـطـور نمیکنم به ذهنش

.

.

.

تــاریــخ 

دهـن کـجی بـزرگی بـود به من

ساعت روی فرامـوشی  کوک شده بـود 

و او بی آنکه آب ازآب تکان بخورد 

آینده را در گذشته مبهوت حل کرد

و من تنها بازمانده این حسرتم

در عقب گردی ناگهانـی

بـی آغـوش

بـی بـوسـه 



نظرات 5 + ارسال نظر
؟؟؟ 29 بهمن 1394 ساعت 02:31

شاید بـرسد به نیمکتی سرد
یـا شـاید در کـافه ای گرم
حـوالی یـک کوچه تاریک
زیر یک درخت سبز
.
.
.
.
.

کتی 1 اسفند 1394 ساعت 12:05

دست مریزاد. این همه عشق و حسرت در تصویری به این کوتاهی. دست مریزاد آقا

محمدرضا 5 اسفند 1394 ساعت 10:46

سلام شاعر حکایت غریب تنهایی بود
خوب بود
راستش احساس میکنم در گذر زمان صمیمیت زبانتون بیش از قبل شده

همون غزلم 16 فروردین 1395 ساعت 17:03

شبی از این شبها در فراموشی فرو میروم

و گم خواهم شد با کوله بار خاطراتم

آنچه بر جای می ماند

بادی ست بر راهی،چشم انتظار نسیم که با او برود

و فراموشی با من همخانه شود...
____________________________

یاد روزهای خوبِ گذشته و دوستان خوبِ کلوب بخیر علی

دارم خو میکنم با این فراموشی و خاموشی...

بهار پاییزی 7 اردیبهشت 1395 ساعت 10:40

چه فصل غم انگیزی…
دنبال یک اتاق خالی
که موزیک گوش کنیم
و چایی بخوریم
و حسرت
همین...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد