یه سیب

یه سیب

ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..
یه سیب

یه سیب

ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..

سفر

 همیشـه رفتن نـیست 

سفـر

گـاهی از کفشهایـم  جا مـی مانـم

در تاریکـی  اتاق

 کاناپه ای را بغل میگیرم

سفـر میکنـم بی  چمـدان 

بـه عقـب برمیـگردم  

بی آنکـه  آبـی پشتـــ سـرم

ریختـه شـود 



به تصادفـــ دو نگـاه فکر میکنـم که کروکـی نداشت !

بر میگردم به خوشبختی که در چند قـدمیمـان بود...

به دوستتــــ دارم هـای بـی تجربه 

به آدرنـالیـن های تاریـخ  گذشتـه که هـربار مـرا به وجـد مـی آورد

و ذره ذره به خـورد زخـم هایم مـی روم

.

.

نیستی

و مـن هنـوز برای سفـر با تو چمـدان می بندم

و زنـدگی هربـار مرا پس می زنـد 

با دیوارهایی که از من بالا و بالاتر می روند ...