یه سیب
ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..
یه سیب
ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..درباره من
زیبایی چشمان تو ...بی تاب می کند مرا...
رها می شوم در کهکشان خیال
و غرق می شوم در حجم بیکران بودنت
عزیز، عشق آسمانی ام
من در زمین بودم...
شاید کمی تنها .. کمی هم خسته
نوری بر من تابید
از آسمان بود و از انتهای عالم
از جاییکه زیبایی چشمان تو می خندید!
چیزی چون جوانه ای از عشق در من رویید
عجین شد با خاک قلبم
گل کرد... شد مهر .. شد شور... شد شبیه زنده بودن
با تو... میلادی دوباره دارم
و با تو ... حرف جدیدی از زندگانی خواهم گفت
همراهم باش... تا همیشه ... تا انتها ... تا خود آسمان
<<ممنون که من رو میخونید >>
ادامه...
پیوندها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- بهمن 1395 1
- آبان 1395 1
- اسفند 1394 1
- بهمن 1394 1
- تیر 1394 1
- اردیبهشت 1394 1
- آذر 1393 1
- آبان 1393 1
- تیر 1393 1
- آذر 1392 2
- مرداد 1392 1
- اردیبهشت 1392 2
- اسفند 1391 1
- بهمن 1391 3
- آذر 1391 1
- آبان 1391 8
- مهر 1391 1
- مرداد 1391 1
- تیر 1391 1
- خرداد 1391 1
- فروردین 1391 2
- اسفند 1390 1
- بهمن 1390 5
- دی 1390 11
- آذر 1390 52
تقویم
بهمن 1395| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | ||||||
| 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
| 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
| 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
| 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
| 30 |
جستجو
آمار : 55081 بازدید
Powered by Blogsky
خفقان- حال و روز ما
بَشـــری هستیم
درون بِشـــری سر بسته
چنگ میزنیم
دستمان به جایی بند نمی شود..
مهم نیست که موضعشون چیه.. مهم اینه که ما مخالفیم..
(ع.م)
8 دی 1390 ساعت 19:40
دروددوست من...بشروبشر...جالبه...ضمن اینکه به نظرمن بشربه نوعی نوستالژیای خاصی داره....تداعی کننده آزمایشهای علوم!...وچنگ زدن بیهوده شایدهمون زندگی باشه که درحال گذرانیشیم...فقط فرقش اینه که زندگی به آشکاری اون محیط بسته نیست.پشت این زندگی وروزمرگی ماکه استعاره ازهمون چنگ زدنه،یهxبزرگه....اونجامحدوده ومشخص ولی.....هنوزعلم وشناخت مانسبت به زندگی خیلی خیلی کمه..وامیدواری گذران وسختیهای زندگی روکم میکنه....یادیه بیت ازیه شعرمرحوم حسن حسینی افتادم:..چنگ انداخت به آهنگ همایونی عشق/رقص بسمل به بدآهنگی سازش کردیم.....سپاس علی
درود به خاطر این نظر عالی و بی نقصت..سپاس بهادر جان
like dadashiiiiiii
ممنون آقا محمد سر زدی..
با نظر سید موافقموهمه چیزو گفته.خیلی قشنگ بود علی اقا
دمت گرم آقا سیبه خوب اومدی خوشم اومد...
خواهش میکنم..ممنون
قشنگ بید!
ممنون که به وبلاگم سر زدین
خواهش میکنم...وظیفه بود
سلام علی جونم مثل همیشه عالی بود.
چه احساس پیچ در پیچی با کلمه بشر؟درکش برا من سخته !!!!!!!!!!!!!!!!
چقد دلم برای افریده ی خدا میسورزه که او با عشق خلقش کرد تو بهترین جا بهش جا داد. اما حالا ما به جرم ازادی تو حبس میندازیمش؟ ایا حق داریم بازم از بشر حرف بزنیم؟ ما برا بشر حرمت قایل نشدیم. برا انسانیت ارزش نذاشتیم. اما بازم خدا بهمون نعمت میده . عشق و محبت میده که همدیگه رو دوس داشته باشیم. گاهی دلم برا خودم که نه!!! برا خدا میسوزه کاش بجای خاک به اب بها داده بود شاید الان همه امون ژاک بودیم. شاید الان اینقد ظلم حاکم نبود. کاش.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ممنون که سر زدی خیلی قشنگ بود نظرتون..
آفرین خیلی زیباست