یه سیب

یه سیب

ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..
یه سیب

یه سیب

ورق بزن مـــــرا، سطر به سطر از بَرم کُـــن این "مـن" هیچـگاه نُسخـه دوم نـــدارد..

مینیمالهایی به اندازه ماسه

صبح زمستان 90

زمین یخ بسته


جوان کــارگری رادیدم، گاری به دست ،ماسه می کشید؟!


سخت کارمی کرد..


شرافت مندانه

(خستگی ناپذیر)


انگار دانه دانه ماسه هایش عاشقانه هایش بودند..


می گفت به عشق"او" کارمی کنم!!


ومن زیرآوار این حرفش ماندم


متاثرشدم،


به اتاق کارم رفتم،کناربخاری،لم داده به صندلی،


وبه عاشقانه هایم خندیدم..


+ اتفاقی ک امروزبرایم افتاد..مینیمال های او زیباتر بود به اندازه ماسه..میگم کاش انسانها رو از دلهاشون شناخت، نه ازپولهاشون ونه ازدارایی هاشون...7azar 90

نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 19 آذر 1390 ساعت 12:38

من هم متاثر شدم

شبنم 19 آذر 1390 ساعت 16:03

سلام لینکت کرده واسه برکتش

بهار 21 آذر 1390 ساعت 19:36

خیلی خیلی زیباست. میخواست اشکم دربیاد

asal 22 آذر 1390 ساعت 10:34

من فقط میگم برا داشتن پدرم همیشه افتخار کردم. اما پدرای زیادی باعث افتخارن . همه شون برا به ثمر رسوند عزیزاشون تلاش کردن . از جون مایه گذاشتن . از همه بیشتر تو سرما وگرما وخطرات شغلی بودن . اما بازم بهشت مال مادراست . میدونین چرا؟ چون زنهای خوب همیشه بعد شوهرشون میشینن. پس بدونید که پدرا هم جاشون تو بهشته .

اینو خوب اومدی...

رضا 23 آذر 1390 ساعت 07:47

چه غمگین

[ بدون نام ] 2 دی 1390 ساعت 02:28

دلم گرفت ک نمیتونم نظر بدم کاشکی بابای منم زنده بود خیلی دلم براش تنگه ۱۶ساله ک ندیدمش حتی تو خوابامم نمیبینمش دارم دیوونه میشم از نبودش ...همیشه جای خالیشو حس میکنم خیلی سخته خیلی...اینا رو گفتم ک قدرشو بدونین.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد